بطلان دل!
سلام روزنه امیدم!
نمی دانم چه بگویم! اصلا امشب نمی خواهم حرف بزنم!
مدتهاست همین عنوان سلام را نوشته ام و نشسته ام اینجا به تو به این صفحه به این عبارت به این خواسته فکر می کنم!
مدتهاست دستم روی صفحه غلط نمی خورد! آرام گوشه ای نشسته و مرا در هزاران فکر یاری می کند!
چه فایده ای دارد این عبارتها! گاهی می ترسم که همین ها مایه عذابت باشد! تو را از آنچه دوست داری دور کند!
راستی که نمی دانم چه چیزی درست و چه چیز غلط است!
خودم را هم گم کرده ام! بهتر است این مایه های زحمت را هم کم کنم!
شاید هر شب یا هر روز به دنبال این عبارت های به درد نخور و بیفایده مجبور نباشی به این کلبه محقر سر بزنی!
چه بگویم!
در دلم بود که بی عشق نباشم هرگز////چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود!
شب خوبی داشته باشی!مراقب خودت باش! خدانگهدارت